توبه

ساخت وبلاگ

یک نفر آمد که شاید حال ما بهتر کند
با حضورش بخت بد از فال ما کمتر کند

آمد از شیرین برای تلخی فرهاد گفت 
مو پریشان کرده بود و در میان باد گفت

آن قدر شیرین ز شور و عشق گفت
ساده دل، بی چاره دل را برد مفت 
 
گفت بامن گر بمانی حال تو بهتر کنم
نام تو، آوازه ات سر فصل هر دفتر کنم

هر چه عقل در گوش دل فریاد کرد
بینوا از قصه های عاشقی ها یاد کرد

گوش دل کر بود و از منطق تهی
عقل و دل را کی کجا بود همرهی

کار دل دلبستن و شیدایی است
کار عقل آهسته و آگاهی است

من که دانم عاقبت عقل حاکم است
دل شکسته ، سر به زیر و نادم است

راست گفتند گرگ را توبه نیست 
مرگ باید باشد و اما که نیست

#فرهاد_سایه
#محمد_رضا_رمضانی

99/6/2

شعر پنج شنبه...
ما را در سایت شعر پنج شنبه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : farhadsayeh بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 21:05